جدول جو
جدول جو

معنی گوهر سفتن - جستجوی لغت در جدول جو

گوهر سفتن(سَ دُ دی دَ)
سوراخ کردن گوهر. (بهار عجم) (آنندراج). در سفتن، کنایه از انشای سخن کردن. (برهان قاطع) (بهار عجم) (مؤید الفضلا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصه خوانی و آن را گهر سفتن هم میگویند. (برهان قاطع) (بهار عجم) (ناظم الاطباء). سخنان نغز گفتن. لطیفه گفتن. گهر سفتن، کنایه از بردن بکارت. (بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
گوهر سفتن
سوراخ کردن گوهر در سفتن، سخن آفریدن گفتار نغز گفتن، قصه گفتن، ازاله بکارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ / گُو هََ رِ سُ تَ / تِ)
گوهر سوراخ شده. در سفته. رجوع به گوهر سفتن شود
لغت نامه دهخدا
(سَ فُ شُ دَ)
مخفف گوهر سفتن. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بِ سَ رِ خوی / خی دَ)
شوی کردن دختر. عروس شدن. شوهر برگزیدن
لغت نامه دهخدا
(سَ رِ گِ رِ تَ)
کنایه از نثار کردن و ریختن گوهر بر چیزی است. (بهار عجم) (آنندراج) ، کنایه از فروباریدن باران است بر چیزی:
هوا بر سبزه اش گوهر گسسته
زمرد را به مروارید بسته.
نظامی (از بهار عجم).
، کنایه از تشعشعو پاشیدن نور است:
از این سو زهره در گوهر گسستن
و از آن سو مه به مروارید سفتن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سوراخ کردن گوهر در سفتن، سخن آفریدن گفتار نغز گفتن، قصه گفتن، ازاله بکارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاره کردن رشته گوهر، نثار کردن و ریختن گوهر، فروباریدن باران: هوا بر سبزه اش گوهر گسسته زمرد را بمروارید بسته. (نظامی)، پاشیدن نور تشعشع: ازین سو زهره در گوهر گسستن وزان سو مه بمروارید سفتن، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار